مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

جلد دوم غزل روزگار ما منتشر شد.

چرا وچگونگی خلق آثار ادبی همواره یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی‌ست که منتقدان و هنرمندان را به فکر وادار می‌کند.

از دریچه‌ای، شاعر زبان جامعه‌ی خویش است و باید در کلامش آینه‌ای از زمان و شراط موجود در جامعه‌ متجلی باشد. بخشی از ادبیات معاصر نیز شعر اجتماعی را شامل می‌شود. شعری که گاهن از محتوای عاشقانه به نفع برداشت و بیان مسائل زیست محیطی و فردی انسان در اجتماع بهره می جوید و درک درستی از بایدها و نبایدهای گذشته و پیش روست. درکی که سعی دارد تا به ظرفیت های شعری بیافزاید. 

بعد از انتشار جلد نخست کتاب غزل روزگار ما و استقبال بی سابقه‌ی علاقه‌مندان شعر دوست و شعر شناس، سعی کردم تا شمه‌ای دیگر از شاعرانی که در این حوزه فعالیت دارند را برای جلد دوم کنار هم بنشانم. شاعرانی که گاهن از حافظه‌ی حقیر جا مانده بودند یا آن‌که به سلیقه‌ی کارشناسان ارشاد شعرشان حذف گردید.

امیدوارم توانسته باشم در این مجموعه نیازهای شاعران جوان و عزیزانی که این قالب با شکوه را دوست دارند برآورده کرده باشم.


سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ سوم/ نشر مایا

یکبار سرت را

روی شانه‌های کسی گذاشتی

تا رویا ببافی از کلمات

بعد دستت را

روی کاغذ

پایت را روی هَـ/مینجا گذاشتی

*

نباید

پای تو را

به این شعر باز می‌کردم



شلمچه که مثل تهران بزرگ نیست!

پس کجایی که

هر چه می‌گردند

پیدایت نمی‌کنند...





مرحوم سید احمد حسینی

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ سوم/ نشر مایا



عشق سخاوت است.

عشق سخاوت است.

آرامشی‌ست که دیگری را به جان خویش می‌افکند و خویشتن می‌سازد.

عشق تبادل روحی‌ست که در دو تن زیست می‌کند و هرگز به پیر شدن نمی‌اندیشد.

همان‌گونه که هیچ‌کس از یاد نخواهد برد آن‌چه در تن ماست.


بعد از جنگ

پدربزرگ

برای درختانی که

جان سالم به در بُرده بودند

کلاس‌‌های توجیهی می‌گذاشت و

از آسیب‌های اجتماعی تبرها

حرف می‌زد

 

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ دوم

مرحوم سید احمد حسینی


سبک کاملن هندی


تنهایی یک رود را یک جو نمی‌داند

عطر خوش بابونه را

راسو نمی‌داند

 

ابرو

به نازک کاری اش

عمری‌ست می‌بالد

ما

چشم ابروییم امّا

او نمی‌داند

 

هی می‌نشیند

ورد می‌خواند به فنجانم

تقسیم دنیا را مگر جادو نمی‌داند

 

زنبورها

لای‌ی شقایق عشق می‌جویند

چیزی از این ها بیشتر

کندو نمی داند

 

موی طلایی تو را خورشید می‌بافد

زیبایی‌ات را غربت شب بو نمی‌داند

 

ما ناز را

در پرده پیچیدیم و خوابیدیم

تنهایی‌ی یک شیر را آهو نمی‌داند

 

انگشت‌هاشان با ترنجی گفتگو کردند

از دل بریدن را

لب چاقو

نمی داند

 

سنگی که می‌افتد

فقط

افتادگی دارد

بغض گلوی‌ی دره را ترسو نمی‌دانی...

 


مجموعه غزل‌متن طبقه ی اول ـ اول شرقی/ مرحوم سید احمد حسینی/ نشر نیماژ