مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

رونمایی از آدرس جدید یک شاعر/ «طبقه اول ـ اول شرقی» منتشر شد.

سید احمد حسینی از انتشار مجموعه شعر جدیدش با عنوان «طبقه اول ـ اول شرقی» خبر داد.

سید احمد حسینی شاعر در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره کتاب جدید خود گفت: این اثر، «طبقه اول ـ اول شرقی» نام دارد و یک مجموعه غزل متن است. این مجموعه، شامل ۶ دفتر و حجمی ۱۲۰ صفحه ای است.

وی افزود: آن چه در کتاب‌های شعر پیشین ام به دنبالش بودم، در این کتاب حاصل شده است و وارد فضای جدیدی از زبان، فرم و محتوا شده‌ام. شعرهای کتاب‌های پیشین ام، عاشقانه و اجتماعی بودند. شعرهای این کتاب هم عاشقانه و اجتماعی هستند ولی در ماهیت عاشقانه و اجتماعی بودنشان، تغییر کرده اند.

این شاعر در ادامه گفت: «طبقه اول ـ اول شرقی» در واقع به نوعی ادای دین به کتاب‌های پیشین ام است. فکر کنم آن چه در کتاب های پیشین به دنبالش بودم، در شعرهای این کتاب شکل گرفت و مانند کودکی نوپا حالا باید بزرگ شود. به زعم خودم، این مجموعه، بهترین کتابم است.

حسینی گفت: «طبقه اول ـ اول شرقی» به تازگی با ۴۹ قطعه غزل متن توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسیده است.

شعری از این کتاب با عنوان «حمام فین تکرار شد» به شرح زیر است:

در کوچه‌های آهن و سیمان گم‌ات کردم
در بوق‌های شهر نافرمان
گم‌ات کردم

در رخت‌های تا شده...
در کیفِ جا مانده...
در سایه‌ی کُت‌های آویزان گم‌ات کردم
در صورتک‌ها...
در شروعِ زخمِ بوفی کور...
در گریه‌ی داش آکل و مرجان گم‌ات کردم

در انتظارچشم‌های‌ روشن‌ات بودم
در ایستگاه سرد اکباتان گم ات کردم

در اضطراب
کودتای چرکی‌ مرداد
در زخم‌های‌ دست تابستان
گم‌ات کردم

در مشق‌های هر شب
سارا اناری داشت
در آخرِ آن مرد
در باران...
گم‌ات کردم

در چشم‌های خونی ات
تهران قدم می‌زد
در
چشم‌های خونی طهران
گم‌ات کردم

در
کافه‌های پر شده...
در
دود و تنهایی...
در بُهت نیم خالی لیوان گم‌ات کردم

هر روز
در یک روزنامه مثله‌ات کردند
در
صفحه‌های کاهی کیهان
گم‌ات کردم

تاریخ
از چشم سفید دفترت
تا ریــ
ـخــ
ــت...
در خاطراتِ مادرم ایران!
گم‌ات کردم
در رقصِ چاقو/ خورده‌ی سرهای نیشابور
در چشم‌های خالی کرمان
گم‌ات کردم

در شعر گفتن...
در حیاط کوچک پاییز...
در دست‌های بسته‌ ی زندان گم‌ات کردم

در گورهای دسته جمعی
شعر می‌خواندی!
در شعرها...
ای روح سرگردان!
گم‌ات کردم

طهران
طناب دار شد...
طهران رَگ‌ات را زد...
حمام فین
تکرار شد طهران... رگ‌ات را زد
بر چوبه‌های خونی میدان گم‌ات کردم
در اعتراضات بهارستان گم‌ات کردم

 

لینک خبر:

http://www.mehrnews.com/…/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB…



سال‌هایی که گذشت

از مرحوم سید احمد حسینی تا کنون منتشر شده است:


شاید باز هم بنویسم/ نشر آدینه (ناشر مولف)

چسبی به نام زخم/ چاپ ششم/ نشر نیماژ

طهران، خیابان جمهوری/ چاپ دوم/ نشر هنر رسانه اردیبهشت

سه بعلاوه یک (گزیده رباعی معاصر)/ چاپ دوم/ نشر نیماژ

چهار، بیست و یک/ نشر شانی

خصوصن آبی/ چاپ دوم/ نشر نون

سارائیسم/ چاپ هفتم/ نشر نیماژ

غزل روزگار ما (جلد اول)/ چاپ پنجم/ نشر نیماژ

احمدشاه/ چاپ سوم/ نشر مایا

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ سوم/ نشر مایا

سعادت‌آباد/ صدای شاعر/ نشر نیماژ

چقدر قیافه‌ی شما برایم آشنا نیست/ چاپ سوم/ نشر نیماژ

از توریسم تا تروریسم/ چاپ سوم/ نشر نیماژ

از امیرآباد تا امین‌آباد/ نشر نیماژ

فوکوس (شعر و عکس)/ نشر نیماژ

غزل روزگار ما (جلد دوم)/ نشر نیماژ

لطفن صندلی عقب بشینید/ نشر نون


سال‌هایی که گذشت، بی‌شک بهترین و کامل‌ترین تعبیر برای این‌همه غم و رنجی‌ست که برده‌ام و خواهم برد. 

یاد و خاطره‌ای تلخ و شیرین برای اولین کتاب و اندوه تنها نگریستن و گریستن.

شیرینی و لطافت خوانده شدن از باب یک دوست که شمایید. 

چرخش ناگهانی مرحوم سید احمد حسینی گشتن و پیدا شدن در صف تنهایی. 

تا از یاد نبردم اول از خودم می‌خواهم که مرا به خاطر این‌همه رنج ببخشد و بعد از شما که در این رنج با خواندن کتاب‌ها شریک شدید.


مرحوم سید احمد حسینی

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ سوم/ نشر مایا

یکبار سرت را

روی شانه‌های کسی گذاشتی

تا رویا ببافی از کلمات

بعد دستت را

روی کاغذ

پایت را روی هَـ/مینجا گذاشتی

*

نباید

پای تو را

به این شعر باز می‌کردم



شلمچه که مثل تهران بزرگ نیست!

پس کجایی که

هر چه می‌گردند

پیدایت نمی‌کنند...





مرحوم سید احمد حسینی

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ سوم/ نشر مایا



عشق سخاوت است.

عشق سخاوت است.

آرامشی‌ست که دیگری را به جان خویش می‌افکند و خویشتن می‌سازد.

عشق تبادل روحی‌ست که در دو تن زیست می‌کند و هرگز به پیر شدن نمی‌اندیشد.

همان‌گونه که هیچ‌کس از یاد نخواهد برد آن‌چه در تن ماست.


بعد از جنگ

پدربزرگ

برای درختانی که

جان سالم به در بُرده بودند

کلاس‌‌های توجیهی می‌گذاشت و

از آسیب‌های اجتماعی تبرها

حرف می‌زد

 

سیزده ـ پنجاه و نه/ چاپ دوم

مرحوم سید احمد حسینی


من یک درخت بودم

کسی نیست که بیرون از این خواب‌ها بیدار باشد.

راستش را بخواهید هیچ‌کس در خواب‌هایم نیست.

زنده‌ها خواب نمی‌بینند.

راستش را اگر بخواهید من یک درخت بودم.