آدرس خرید اینترنتی برخی از کتابهایم
خصوصن آبی/ http://www.jeihoon.net/p-46171--.aspx
فوکوس/ http://www.jeihoon.net/p-46855--.aspx
طبقهی اول ـ اول شرقی / http://www.jeihoon.net/p-45770--.aspx
از توریسم تا تروریسم/ http://www.jeihoon.net/p-43564--.aspx
چسبی به نام زخم/ http://www.jeihoon.net/p-41934--.aspx
چقدر قیافهی شما برایم آشنا نیست/ http://www.jeihoon.net/p-40934--.aspx
غزل روزگار ما/ http://www.jeihoon.net/p-35450--.aspx
سه بعلاوه یک/ http://www.jeihoon.net/p-30517-3-1-.aspx
1)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١﴾ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ ﴿٢﴾
به نام خداوند بخشنده مهربان
این کتاب (عظیمالشّأن قرآن) از جانب خدای مقتدر حکیم نازل گردیده است. (۱)
ما این کتاب را بر تو به حق فرستادیم پس (به شکرانهی این نعمت بزرگ) خدای را پرستش کن در حالی که دین را برای او خالص گردانیده باشی (و دل از غیر حق بگردانی). (۲)
سوره زُمَر
2)
و ما آنقدر تنها بودیم که هیچکس به تنهایی ما پی نبرد.
یک)
آنقدر دلت تنگ میشود که حتا گریه برای چشمهایت ضرر دارد. آنقدر دلتنگی یقهات را میگیرد که فکر میکنی تمام عمر دلتنگاش بودهای. آدم است دیگر با دلتنگیهایش زندگی میکند، راه میرود، شعر میگوید و بعد برایش میخواند.
همه چیز غیرعادیست، حتا همین غیرعادی بودن حالت، حتا همین غیرعادی بودن دلتنگیات.
دلت میخواهد تلفن را برداری. زنگ بزنی به تمام شمارهها و بگویی که دوستش داری تا همه بدانند چقدر دلتنگی.
دو)
احمدرضا تمام کودکیاش را انداخت در کیف مدرسهاش و راه
افتاد دنبال پروانهای که با رفتناش تنهایی خانه را چند برابر کرده بود.
تمام
راه دستهایش را چون بالهای پروانه بهم میزد، گاهن با سرانگشت پاهایش فشاری به
صورت زمین میآورد تا بدنش را در هوا به رقص در بیاورد.
چهارراه
اول دختری که گلهای مریماش بوی بد آدمها را از تابلوی شهر محو کرده بود حواسش
را پرت کرد زیر ماشینها.
(خط
ترمز مثل زخمی عمیق ابروی خیابان را ترسناک کرده بود.)
ما اما
نترسیدیم، تنها پروانهای به پروانههای شهر اضافه شد.
خودتراشهای مرحوم سید احمد حسینی
یک)
ما ناز را
در پرده پیچیدیم و خوابیدیم
تنهاییی یک شیر را
آهو نمیداند
حرم امام مهربانی و عشق
دو)
در شعر گفتن...
مزار اخوان ثالث
باران ببارد
یا نبارد
اصل باران نیست
تهران برایم
گر چه طهران است
تهران نیست
آنها نمیفهمند
زندان خانهیی شعر است
من
خوب می دانم
که زندان با تو زندان نیست
هفتاد بار
از واژه استغفار خواهم کرد
وقتی که در رگهایی واژه بوی ایمان نیست
بی تو تمام شعرها
در خانه می پوسند
دیگر کسی
در بیت بیت شعر
مهمان نیست
این بیتها بیتاند
امّا
بیت بی بیتاند
این بیتها بیتاند
اما بیت شیطان نیست!
آری برادر!
با توام
آری برادر جان!
اینها برادر گفتنیشان از سر جان نیست
تیغ ستم
همواره بر رگهایی آزادیست
سلول تو
کوچک تر از
حمام کاشان نیست!
*
معیارشان دین است
اما دین احمد نیست
مهدی نیا در شهر
حتا یک مسلمان نیست
و امـا
سالهایی که گذشت: