فقط
مخاطب اول به شخصه میداند
که شخص اول این شعرها
زنی آبیست
و یا مخاطب اول به شخصه
فهمیده
که در ادامهیی چشمت ترانهیی نابیست
و در ادمهیی اول به شخصه کافی بود
که هر چه از تو نوشتم
دلیل بیتابیست
و یا مخاطب اول
به شخصه حدس زده
که شعر حادثهیی اشتیاق بیخوابیست
و در ادامه
مخاطب به خانه خواهد رفت
و در ادمه مخاطب بهانه میگیرد
و در ادمه مخاطب دچار تردید است
و در ادامه
مخاطب به شخصه میمیرد
و در ادمه مخاطب که نمره خواهد داد
بدون شک تهِ این شعر مینویسد
20
اردیبهشت
بی تو برایم جهنم است
اردیجهنمی که همیشه پُر از غم است
اینجا
به اوج عشق و علاقه نمیرسی
اینجا حضور خاطرهها
گیج و مبهم است
میترسم از خودم
به خودم طعنه میزنم
ایـن طعنهها
بـرای رسیـدن به تو
کم است
هر لحظه
مثل صاعقه در من نشستهای
سیلی دست حادثههامان
چه محکم اسـت
کاری بـه جز شکستن وزن غزل نبود
وقتی کـه زخـم قافیهات
عین مرهم است
اردیبهشت
گفتی و گفتم:
نمیروم
آخر
بهشـت بی تو برایم
جهنم است
بعد از جنگ
پدربزرگ
برای درختانی که
جان سالم به در بُرده بودند
کلاسهای توجیهی میگذاشت و
از آسیبهای اجتماعی تبرها
حرف میزد
این کتاب شعر بلندیست که با یک مصرع تکرارشونده، «من همیشه اینا رو یادم میره» آغاز می شود که به زبان ایتالیایی نیز ترجمه شده، که زحمت آن را خانم زویا ابراهیمی کشیده است. کتاب خصوصن آبی کتاب تنهاییهاست. تنهاییهایی که همهی ما در این روزگار دچار آن هستیم.
سعی داشتم در این مجموعه مخاطبان عزیزم را برای کشف این جزیرهی تنهایی با خویش همراه سازم.
در بخشی از شعر بلند «خصوصن آبی» آمده است:
Spesso dimentico quelle cose
Che non siedo sotto il salice del tuo sguardo
Non siedo dietro la siepe degli tuoi capelli neri
Non siedo davanti al tuo bel viso
quando sorge la stella nella notte
پلاک 1/1
ای از بهار از گل و باران نجیبتر
ای از غروب جمعهی تهران غریبتر
تنهاییات ادامهیی دلبستگی باد
آغوشت از حضورِ خودت بینصیبتر
یا قهوهخانههایی جهان درک میکنند
لبخند سبز توست همیشه دو سیبتر
ای خندهات تلاقیی خورشید و ماهتاب
از هفتگانههایی جهان هم عجیبتر
چون بادبادکی که هوا رفت و برنگشت
افتادم از فراز جهان پر نشیبتر
ای چتر بسته بر سر تهران خستهتر
از بارش شکستهیی ب
ا
ر
ا
ن اریبتر
مجموعه غزلمتن طبقهی اول ـ اول شرقی/ نشر نیماژ