مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

هرمنوتیک/ مجموعه غزل‌متن طبقه‌ی اول ـ اول شرقی/ نشر نیماژ

فقط

مخاطب اول به شخصه می‌داند

که شخص اول این شعرها

زنی آبی‌ست

و یا مخاطب اول به شخصه

فهمیده

که در ادامه‌ی‌ی چشمت ترانه‌ی‌ی نابی‌ست

و در ادمه‌ی‌ی اول به شخصه کافی بود

که هر چه از تو نوشتم

دلیل بی‌تابی‌ست

و یا مخاطب اول

به شخصه حدس زده

که شعر حادثه‌ی‌ی اشتیاق بی‌خوابی‌ست

و در ادامه

مخاطب به خانه خواهد رفت

و در ادمه مخاطب بهانه می‌گیرد

و در ادمه مخاطب دچار تردید است

و در ادامه

مخاطب به شخصه می‌میرد

و در ادمه مخاطب که نمره خواهد داد

بدون شک تهِ این شعر می‌نویسد

                                20



چاپ دوم مجموعه خصوصن آبی توسط نشر نون منتشر شد.

این کتاب شعر بلندی‌ست که با یک مصرع تکرارشونده، «من همیشه اینا رو یادم میره» آغاز می شود که به زبان ایتالیایی نیز ترجمه  شده، که زحمت آن را خانم زویا ابراهیمی کشیده است. کتاب خصوصن آبی کتاب تنهایی‌‌هاست. تنهایی‌هایی که همه‌ی ما در این روزگار دچار آن هستیم. 

سعی داشتم در این مجموعه مخاطبان عزیزم را برای کشف این جزیره‌ی تنهایی با خویش همراه سازم. 


در بخشی از شعر بلند «خصوصن آبی» آمده است:


من همیشه اینا رو یادم میره
که زیر درخت مجنون نگاهت نشینم
پشت پرچینای اون زلف سیاهت نشینم
شبا وقتی که ستاره در میاد
جلوی صورت ماهت نشینم


Spesso dimentico quelle cose

Che non siedo sotto il salice del tuo sguardo 

Non siedo dietro la siepe degli tuoi capelli neri

Non siedo davanti al tuo bel viso

quando sorge  la stella nella notte   






مجموعه غزل‌متن طبقه‌ی اول ـ اول شرقی/ نشر نیماژ منتشر شد.


پلاک 1/1

 

ای از بهار از گل و باران نجیب‌تر

ای از غروب جمعه‌ی تهران غریب‌تر

 

تنهایی‌ات ادامه‌ی‌ی دلبستگی باد

آغوشت از حضورِ خودت بی‌نصیب‌تر

 

یا قهوه‌خانه‌های‌ی جهان درک می‌کنند

لبخند سبز توست همیشه دو سیب‌تر

 

ای خنده‌ات تلاقی‌ی خورشید و ماهتاب

از هفت‌گانه‌های‌ی جهان هم عجیب‌تر

 

چون بادبادکی که هوا رفت و برنگشت

افتادم از فراز جهان پر نشیب‌تر

 

ای چتر بسته بر سر تهران خسته‌تر

از بارش شکسته‌ی‌ی  ب

                               ا

                      ر

                                   ا

                                    ن اریب‌تر



مجموعه غزل‌متن طبقه‌ی اول ـ اول شرقی/ نشر نیماژ


تو نیستی احمدرضایت پیر خواهد شد



دلواپس و بی‌قرار شو تنهایی

یک کوپه‌ی‌ی این قطار شو تنهایی

من آمده‌ام که با تو تنها باشم

من آمده‌ام سوار شو تنهایی



مرحوم سید احمد حسینی

مجموعه غزل‌متن طبقه‌ی اول ـ اول شرقی/ نشر نیماژ



از «توریسم تا تروریسم» و «چقدر قیافه شما برایم آشنا نیست»، در کمتر از یک سال، سه بار تجدید چاپ شد.


تجدید چاپ غزل‌متن‌های سید احمد حسینی با نام‌های «از توریسم تا تروریسم»، «چقدر قیافه شما برایم آشنا نیست»، «ساراییسم»، «چسبی به نام زخم» به زودی به بازار کتاب راه می‌یابد. علاوه بر این، شاعر در مجموعه «سیزده ـ پنجاه و نه» در سه بخش، از دوران جنگ تحمیلی، چشم‌انتظاری‌های خانواده‌های اسرا و نگاه مردم امروز به شهدا و خانواده‌هایشان می‌گوید.

سید احمد حسینی، شاعر به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)گفت: مجموعه‌ای از غزل‌متن‌هایی که در نمایشگاه کتاب امسال با عنوان «از توریسم تا تروریسم» از سوی انتشارات نیماژ منتشر شده بود، اکنون به چاپ سوم رسیده است.

وی درباره خلاقیت‌هایی که به لحاظ فرمی در اشعار خود دارد گفت: کتاب غزل‌متن «چقدر قیافه شما برایم آشنا نیست» نیز به زودی برای سومین بار از سوی انتشارات نیماژ به بازار کتاب راه می‌‌یابد. در این شعر به لحاظ فرمی، غزل و مثنوی را ترکیب کرده‌ام. ولی یک مصرع را حذف کرده‌ام. به این مفهوم که مصرع اول هر غزل همان مصرع اول مثنوی است.

مدیر اجرایی انتشارات نیماژ ادامه داد: چاپ پنجم جلد نخست کتاب «غزل روزگار ما» نیز که گزیده‌ای از غزل‌های 263 شاعر در دهه 70 و 80 است، به زودی از سوی انتشارات نیماژ منتشر می‌شود. غزل‌های این مجموعه در فضایی نوکلاسیک مدرن و پست مدرن و در قالب غزل‌متن است. جلد دوم این کتاب در نمایشگاه سال آینده در 500 صفحه در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت. علاوه بر این، مجموعه غزل‌متن‌های «ساراییسم» نیز برای هفتمین بار از سوی همین نشر تجدید چاپ شده است.

در یکی از شعرهای غزل‌متن «ساراییسم» آمده است:

یک)

بزم زمین و آسمان را 
جور کردند
خورشید را دف
لاله را شیپور کردند
 
دختر شدی و 
چشم‌های روشنت را
ماهی
برای این شب بی‌نور کردند
 
دختر شدی
تا خاک بی‌مادر نماند
تنها،
به این نیت تو را 
مأمور کردند
 
دختر شدی و
گیسوانت شال کشمیر
عطر تنت را نرگس لاهور کردند
دختر شدی
آبادی پاک تنت را
وقفِ خرابی‌های نیشابور کردند
 
دختر شدی...
اما پدر دختر نمی‌خواست...
 

این شاعر در ادامه گفت: «چسبی به نام زخم» نیز نام مجموعه غزل‌متنی است که اکنون برای ششمین بار از سوی انتشارات نیماژ به چاپ رسیده است.

در بخشی از کتاب «چسبی به نام زخم» می‌خوانیم:
چه بگویم
سخنی نیست میان من و تو
جای عاشق شدنی نیست
میان من و تو
آن قدر
درد کشیدیم که یعقوب
                          
شدیم
مژده پیرهَنی نیست میان من و تو
سال‌ها می‌شود
از رفتن تو می‌گذرد
خبر از
آمدنی نیست میان من و تو
 
آن قدر دوست نبودیم
که
دشـمن باشیم
دشمنی با تو منی، نیست میان من و تو
خواستم
با تو بگویم
که دلم گفت:
بگو...
چه بگویم
سخنی نیست میان من و تو

دبیر بخش شعر انتشارات نیماژ درباره کتاب « خصوصن آبی» گفت: این کتاب شعر بلندی است با یک مصرع تکرارشونده، مانند شعر «پریا» از شاملو. بیت تکرارشونده «من همیشه اینا رو یادم میره» است. این کتاب که اکنون برای دومین بار از سوی نشر نون به چاپ می‌رسد، به زبان ایتالیایی نیز ترجمه و منتشر شده است.

در بخشی از شعر بلند «خصوصن آبی» آمده است:
من همیشه اینا رو یادم میره
که زیر درخت مجنون نگاهت نشینم
پشت پرچینای اون زلف سیاهت نشینم
شبا وقتی که ستاره در میاد
جلوی صورت ماهت نشینم

حسینی درباره غزل‌متن گفت: غزل‌متن‌ها اشعاری فرمی است که در ساختار غزل بیان می‌شود و خواننده غزل را همان‌گونه‌ای که شاعر سروده است، می‌خواند. یعنی وقتی شاعر در شعرش بر کلمه یا عبارتی تأکید دارد، با یک جا به جایی در فرم نوشتار، این تأکید را به مخاطب القا می‌کند. تمام مجموعه‌های غزل‌متن‌های من به صورت سریالی و با فضایی عاشقانه - اجتماعی است که محتوای آنها یکدیگر را دنبال می‌کنند.

وی افزود: مجموعه شعری درباره جنگ با نام «سیزده ـ پنجاه و نه» نیز دارم که در بخش اول آن، از زبان کسانی که در جنگ بوده‌اند، سخن گفته‌ام و در بخش دوم به اسیران جنگ ایران و عراق پرداخته‌ام و درباره مشکلات خانواده‌های اسرا و چشم‌انتظاری‌های تلخشان سروده‌ام. قسمت آخر این کتاب، بیانگر نگاه مردم امروز به شهدا و اسراست. این کتاب اکنون برای سومین بار از سوی نشر مایا منتشر شده است.

در یکی از اشعار کتاب «سیزده ـ پنجاه و نه» می‌خوانیم:
زهرا
بهشتِ کوچکی‌ست
پدر
که برگشت
آغوش بهشتِ زهرا
بزرگ شده بود
میکروفون
به جای همه حرف می‌زد
 
ـ وقتی گلوی حسین را می‌بریدند
زینب دستش را
روی صورت بچه‌ها گذاشت
وقتی
کفن را باز کردند
آر پی جی سر پدر را
برده بود
ـ عزیزان اتوبوس آماده حرکت است
 
تمام راه
به دست‌های عمه‌ام نگاه می‌کردم
که چقدر با گوشی همراهش
مهربان بود