لینک خرید اینترنتی مجموعه فوکوس: گزیده شعر و عکس معاصر
تو:
زخمهای تنم
سیاه شدند
مثل طهران عهد قاجارت
له شدم
زیر پای عابرها
لای ته ماندههای سیگارت
در سرم
رفتنت قدم میزد
خاطراتت مرا بهم می ریخت
طعم نفرت
گرفت لب هایت
پشت لبخندهای بیزارت
در جهانی که عشق
ممنوع است
عاشقت میشوم...
خودآزاری ست
عشق
یک نامهی سیاه شدهست
تا شده توی جیب شلوارت
من:
استکانم
که لب به لب باشد
کافه
باید سکندری بخورد
دست من
باز
توسری بخورد
پای انگشتهای اقرارم
دست من نیست،
دستهایم را
دستهایی
فشار میدادند
خیس شد
روی برگهها
اسمت
خشک شد
اشکهای خودکارم...
او:
چاهک
بوگرفتهی نفتی!
شهرمن!
پایتخت بدبختی
چند
قرن سیاه بیداراست
پشت خمیازههای کشدارش
دخترانش
که دختری شان را
پشت مرز و خلیج گم کردند
پسرانش
که چند اسم شدند
بر سر درزهای دیوارش
چند قرن تمام...
یادش نیست
کفن میرزادهها بودهست
مجلس توپ خوردهی
روسیست
توی مشروطههای خونبارش
شهر ما...
شهر گنگ
خوابیده
گسل زخمهای
تکراری ست
خواب
مرگی بزرگ را دیده ست
درته چشمهای
بیدارش