مرا بردند دریا
پیش ماهیها رها کردندمرا
از چشمهایی آبیات
دریا جدا کردند
زمانی
ناخداشان بودم و
امّا نفهمیدند
مرا بردند
در هفتآسمان
آنجا خدا کردند
برادرهایی بیدینم
برادرهایی دیندارم
مرا انداختند در چاه و با گریه
صدا کردند
همانهایی که
تا دیروز
با من زندگی کردند
نشستند و برای مردنم
هر شب دعا کردند
*
مرا که سالها
از عشق میگفتم
چه پیشآمد
ببین!
با شوق بیحـّدِ غزلهایم چهها کردند
از توریسم تا تروریسم/ چاپ سوم
مرحوم سید احمد حسینی
نشر نیماژ