یک)
گفتگوی من با روزنامه ابتکار/ پنج شنبه 22 خردادماه 1393
برای کشف ظرفیت های تازه در غزل تلاش می کنم.
تاکنون مجموعه اشعار بسیاری در قالب های غزل متن، رباعی و سپید از او منتشر شده است. یکی از شناخته شده ترین مجموعه اشعار او”ساراییسم” است که به چاپ ششم رسیده است. برخی او را با عنوان شاعر خیابان های تهران می شناسند. اولین چیزی که در برخورد با شعر سیداحمد حسینی با آن مواجه می شویم، تلاش شاعر در تجربه ی قالب ها و ژانر های متفاوت شعری است. به قول خودش هنوز در حال تجربه کردن است وسعی می کند راه های تازه ای را در شعر پیدا کند.در یک بعد از ظهر گرم تهران، به گفتگو با شاعر خیابان های این شهر نشستیم.
*غزل متن، رباعی، سپید، شعر چنگ و... اینها تکههایی از سید احمد حسینی هستند که از((شاید باز هم بنویسم)) به عنوان اولین مجموعه شعر شما، تا ((از توریسم تا تروریسم)) به عنوان آخرین مجموعه ی شما پخش شده اند. اگر خودتان بخواهید این تکه های سید احمد حسینی را به صورت یک کل تعریف کنید، چه تعریفی از آن خواهید داشت. به عبارت دیگر گرایش شما بیشتر به کدام یک از این ژانر ها است؟
بی شک به غزل متن هایم. تا کنون هشت مجموعه شعر در قالب غزل متن از من منتشر شده است. هرچند وقتی که شعر به سراغ آدم می آید یک بار به صورت سپید خود را نشان می دهد، یک بار به صورت رباعی. اما بیشترین تعداد کارهای من در زمینه ی غزل متن بوده است.
*همانطور که در صحبت هایتان گفتید یکی از قالب های پرکاربرد در آثار شما، قالب غزل متن است. چه چیزی موجب شده است که به این قالب گرایش داشته باشید. پخش شدن مصاریع یک غزل بر روی صفحه ی کاغذ، چه چیزی را می خواهد به مخاطب نشان بدهد؟
برای غزل متن، چند ویژگی اصلی وجود دارد. تمام این ها را در کتابی که نوشته ام و در آینده چاپ خواهد شد، به تفصیل توضیح داده ام که چرا این اتفاق ها در غزل متن رخ می دهد. اولین دلیل آن این است که مخاطب به متن توجه کند. مخاطب کلاسیک زده ای که به خاطر شکل اولیه ی غزل و به خاطر عقبه هایی که داشته است، ذهنش در چهارچوب ها قرار گرفته است. این اتفاق برای آن افتاده است که مخاطب قبل از همه به سراغ متن برود. مخاطب خیلی راحت قافیه ها را گم کند و بیشتر توجه اش به متن معطوف باشد. پس اولین دلیل آن توجه بیشتر مخاطب به متن است تا قالب. دلیل دیگر به خاطر دیداری کردن شعر است. این مورد نیز باز به توجه بیشتر به متن بر می گردد. به عنوان مثال بعضی از قافیه ها را به جای استفاده کردن از کلمات،شکلش را قرار داده ام. به جای کلمه ی خودکار در قافیه، خود خودکار را گذاشته ام. مثلا در همین کتاب از توریسم تا تروریسم.(( میان عکس هرکس مثل من مرده ست، میخندد/ به روی کاغذ چسبیده بر دیوار خوابیدم)). این بیت بخشی از این شعر است. اما وقتی کنار آن یک اعلامیه ی ترحیم که بر روی آن عکس خودم را گذاشته ام می آید، این اعلامیه نیز بخشی از شعر محسوب می شود. فرض کنید این شعر در رادیو یا تلویزیون خوانده شود. مخاطب می تواند از نظر سمعی لذت خاص خودش را از شعر ببرد. اما لذت بصری ای که در این متن وجود دارد را نمی برد. وقتی آن عکس را در کنار این شعر می بیند، عکس نیز بخشی از شعر محسوب می شود. مخاطب در اینجا وارد لایه ی دیگری از متن می شود. دلیل عمده ی دیگری که برای این کار وجود دارد این است که مخاطب شعر را به همان شیوه ای که من نوشته ام می خواند. من این شعرها را هنگام سرودن نیز به همین شکل پخش شده بر روی صفحه می نویسم. در همان جاهایی که من بر روی آن تاکید دارم، همان آکسون هایی که من گذاشته ام، مخاطب می تواند به همان شکل شعر را بخواند. فارغ از اینکه هم زمان می تواند به شکلی که خودش دوست دارد نیز شعر را بخواند. این موضوع می تواند ظرفیتی باشد که به غزل اضافه شده است.
*علاوه بر آثار شعری شما، کتاب هایی دارید که در آن به جمع آوری غزل ها و یا رباعی های شاعران دیگر، در یک دوره ی خاص پرداخته اید. به نظر خود شما این مجموعه ها چقدر توانسته است صدای شاعران این دوره ها را منعکس کند؟
به صراحت می گویم که هیچ کتاب دیگری که در این حوزه دوستان دیگری انجام داده اند، به اندازه ی این کتاب در زمینه ی رساندن صداهای مختلف نبوده است. در این مجموعه، بهترین غزل های چهارصد نفر شاعر جمع آوری شده است. این کتاب یک سال است که منتشر شده است. الان کتاب در چاپ چهارم قرار دارد. در این مجموعه بالغ بر 1700 شاعر، برای من شعر فرستاده اند.خیلی از آنها را بعد از کلی جستجو پیدا کرده ام. به عنوان مثال سید پوریا میر رکنی در یزد زندگی می کند. تا کنون مجموعه شعری از اومنتشرنشده است، با اینکه شاعر بسیار توانمدی است. تلاش من برای پیداکردن چنین شاعرانی بوده است. خیلی ها مجموعه شعر چاپ کرده اند که متاسفانه کاملا دسته بندی شده با اشعار نگاه شده است. شاعران آن یا همگی مربوط به یک جشنواره ی خاص هستند و یا همگی راستی هستند و یا چپی. در این مجموعه می توانید ببینید که کاملا نگاه شخصی ام را کنار گذاشته ام و از مخالفان فکری من نیز شعر چاپ شده است. از شاعران کلاسیک،مدرن،پست مدرن،غزل متن و.. کار چاپ شده است. حدود 60 درصد شاعرانی که در این مجموعه از کارهایشان استفاده شده است با این که افراد تاثیرگذاری هستند، کتاب شعر چاپ شده ای ندارند. بر این اساس تلاش من در این کار تحقیقی ارائه ی شناسنامه ای از شاعران تمام طیف های این دوره بوده است.
*به عنوان آخرین سوال. برخی سیداحمدحسینی را به عنوان شاعر خیابان های تهران، از نوبنیاد تا امیرآباد می شناسند. ایننظر را خودتان قبول دارید؟
به عنوان مثال وقتی شعرهای استاد منوچهر آتشی را می خوانیم، پی می بریم که او، شاعری برخاسته از کجا است. یا مثلا با خواندن اشعار نیما به موطن او از لحاظ جغرافیایی پی می بریم. ممکن است بعضی ها معتقد باشند که شاعر باید فراتر از مکان جغرافیایی اش باشد. اما نظر من چیز دیگری است. به نظر من این ها بازی با کلمات است. ژست های روشنفکری است. ردپای زیست بوم در هنر، در جهان مدرن بسیار مهم است. من ِ شاعری که در تهران 1393 زندگی می کنم،باید نشانه هایی که در شعرهایم به کار می رود، از محیطی که در آن زندگی می کنم برخاسته باشد. از طرفی تهرانی که در شعرهای من استفاده شده است، همیشه به شکل همنشینی به دو صورت ((تهران)) و ((طهران)) بوده است که معنایی در آن وجود دارد. مقایسه ی بین دو تهران است. این اتفاق در شعرهایی که بن مایه ی اجتماعی دارد بیشتر اتفاق افتاده است. همانطور که شاملو می گوید: ((شاعر باید گلوی زمانه اش باشد)). من در روستا زندگی نکرده ام. وقتی تجربه ای در این فضا ندارم چطور درباره ی آن شعر بگویم؟ می توانم از تخیلم استفاده کنم در این زمینه. اما شعر من در آن حالت یک شعر صنعتی و ساختگی می شود.
دو)
دریا
تنش را
آسمان پیراهنش را
هر کس
به او بخشید سهم بودنش را
دریا
نگاهش کرد
دریا عاشقش شد
می خواست تا بر تن کند
پیراهنش را
دل را به دریا زد
به دریا زد
به دریا
دریا
به دریا زد
به دریا زد تنش را
(رفت و
صدفها بر تنش آواز خواندند)