مجموعه سیزده پنجاه و نه
مرحوم سید احمد حسینی
تو را
در بغض طهران
در امیرآباد گم کردم
تو را
در کوچه های ی سرد نوبنیاد گم کردم
تو را
در جشن و رقص و پایکوبی
بین مهمان ها
تو را در گریه های ی میرِ بی داماد
گم کردم
تو را
در
گرته های ی صلح و آزادی
غم و شادی
تو را
در شعرها
ای درد مادرزاد گم کردم
تو را
در قهوه خانه ها
تو را
در دود قلیان ها
تو را
در پشت میز کافه ی ی میعاد
گم کردم
تو را در سفره های ی هفت سین
در لحظه ی ی تحویل
تو را
در تُنگ ها
ای ماهی ی آزاد گم کردم
تو را در عصر سیمان
عصر انسان های ی ماشینی
تو را در شهر زندان
این قفسآباد گم کردم
تو را
در دشنه ای در دیس
در دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را میبویند
روزگار غریبی ست نازنین...
تو را در شاملو
این قالب آزاد گم کردم
تو را در بیستون
در تخت خسرو
خواب با شیرین
تو را
در
ضربه هایی تیشه ی ی فرهاد
گم کردم
تو را در عصر مشروطه
تو را در مجلس روسی
تو را
در ضجّه های ی
یک زنِ معتاد
گم کردم
تو را در جایگاه متهم
در غُل و در زن/ جیغ
تو را
در
دادگاه عدل استبداد گم کردم
تو را
در بی کلاهی های ی شاپو
پهلوی بَر دار
تو را
در مسجد ناشاد گوهرشاد
گم کردم
تو را
در آخرین
برداشت های ی نفی از منکر
تو را
در گشت های ی کاملن ارشاد
گم کردم
مرحوم سید احمد حسینی
مجموعه غزلمتن از توریسم تا تروریسم
مجموعه سیزده ـ پنجاه ونه هفته آینده در کتاب فروشی های سراسر کشور
جنگ یعنی مثلثی قرمز
می توانید برای ورود به اتاق فکر این کتاب از خروجی های زیر استفاده کنید.
خروجی اول: سعی کنید ذهنتان کانالیزه نباشد
خروجی دوم: اسلحه هایتان را در زیرزمین چال کنید تا هیچ گلوله ای شلیک نشود.
خروجی سوم: به اندازه ی کافی کنسرو و مواد غذایی (البته لازم به ذکر است مواد غذایی خشک) در خانه ذخیره کنید.
خروجی چهارم: این جنگ هیچ ربطی به جنگ بازی های رایانه ای ندارد.
خروجی پنجم: لطفن هنگام خواندن این کتاب صدای تلویزیون را درحالت سکوت قرار دهید.
خروجی ششم: خطر در کمین شماست لطفن از آن فاصله بگیرید.
خروجی هفتم: در صورت نیاز(خطر) به هیچ کدام از خروجی ها توجه نکنید و کار خودتان را انجام دهید.
دیدارهایی انفرادی با جنگ
در چند پلان اختصاصی
لازم به ذکر است که بیست شعر و همچنین متن بالا از پشت جلد کتاب سانسور شد.
در پست های بعدی حتمن درباره ی شیوه ی سانسور و دلایل آن خواهم نوشت.
همچنین مجموعه غزل احمدشاه نیز اول مهر ماه عرضه خواهد.
مرحوم سید احمد حسینی
پا زُل
لطفن مرا میان خودم
(جا ـبهـ جا)
کنید
از بند
بندِ حادثه
تن را رها کنید
هرگز نخواستم
که شبیه کسی شوم
لطفن مرا درون خودم
(جا ـبهـ جا)
کنید
شعرم
شبیه حافظ و سعدی نمیشود...
اما
مرا بخاطر شعرم صدا کنید
شعرم
درست حال و هوای خودِ شماست
با این به غم نشسته مبادا
جفا کنید
میخواستم
عزیز غزلهای من شود
لطفن
مرا بخاطر شعرم دعا کنید
میترسم از دوباره سرودن برایتان
این سطر را از آخر شعرم جدا کنید
مرحوم سید احمد حسینی
مجموعه غزل متن چسبی به نام زخم