مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

مرحوم سید احمد حسینی/ چسبی به نام زخم غزل متن

شـعـر دنـیـای بـهـتـری آورد...

باران خون می‌بارد و باران تنهایی

باران ببارد

یا نبارد

اصل باران نیست

تهران برایم
گر چه طهران است
تهران نیست

 

آن‌ها نمی‌فهمند
زندان خانه‌ی‌ی شعر است

من

خوب می دانم

که زندان با تو زندان نیست

 

هفتاد بار
از واژه استغفار خواهم کرد

وقتی که در رگ‌های‌ی واژه بوی ایمان نیست

 

بی تو تمام شعرها

در خانه می پوسند

دیگر کسی

در بیت بیت شعر

مهمان نیست

این بیت‌ها بیت‌اند
امّا

بیت بی‌ بیت‌اند

این بیت‌ها بیت‌اند

اما بیت شیطان نیست!

 

آری برادر!

با توام
آری برادر جان!

این‌ها برادر گفتنی‌شان از سر جان نیست

 

تیغ ستم

همواره بر رگ‌های‌ی آزادی‌ست

سلول تو

کوچک تر از

حمام کاشان نیست!

 

*

معیارشان دین است
اما دین احمد نیست
مهدی نیا در شهر
حتا یک مسلمان نیست




و امـا

سال‌هایی که گذشت: